SILENCE

SILENCE

خبـــــــر از چشـــــم خـــودش داشــــت اگـــــــر
میفهــــــمید ....
"حـال مـن، بعـــد نگــاه تو ســـــرودن دارد"

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۷ شهریور ۹۷، ۱۲:۵۱ - علیــ ـرضا
    خواهش !
نویسندگان

دوست خوب

سه شنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۹:۴۴ ب.ظ

شنیدین میگن دوست خوب معجزه ست؟ به خدا که راسته!

بعد از یک هفته ی بسیار شلوغ و پر از آشوب که البته همچنان هم ادامه داره و بعد از سه جلسه غیبت برا کلاس زبان، تشریفمو بردم سر کلاس

چهار جلسه بود فاطمه رو ندیده بودم:) بهترین دوست کلاس زبانمه:) دانشجو پزشکیِ تو شهر ما! خلاصه اینکه بعد از چهار جلسه بغلم کرده و بوس و اینا که چقدر دلم برات تنگ شده! میگه کجا بودی دخترم؟ 

فاموسا من اگر بخوام ابدیتی پر از خوشبختی و مجردی داشته باشم مسلما با فاطمه هم خونه میشم. از بس که خوبه! خلاصه کلی خندیدیمو یهو تیچر گفت خببب میخوام از مائده بپرسم! همون موقع کپ کردم و به افق خیره موندم

بعد بهش گفتم میشه من نیام؟ گفت باشه و یکی دیگه رو صدا زد! اصلا تو باورم نمیگنجید انقدرر خوب باشه! ولی فکر کردم نات ردی گذاشته برام که یعنی ده درصد نمرم کم بشه 

بعد بهش گفتم تیچر بابا من تو این یکسالی که منو میشناسین شده درس نخونده بیام سر کلاس؟ این جلسه رو نات ردی نذارین و اینا. ایشونم ما خنده ای بر لب گفت: آی دیدنت:)

خلاصه سرکلاس داشتیم بافاطمه صوبت میکردیم از دانشگاشو اینا‌. یهو اومد گفت برگه نوشته هارو بدین من😂😂😂

از هر طرفی قایمش میکردیم از همون طرف دوباره میومد، فاطمه هم تو اون برگه یه اتفاق وحشتناک تو دانشگاه رو توضیح داده بود که زشت بود تیچر بفهمه و اینا😊😂

خلاصه که ازینم گذشت، بسیار سرخوش داشتیم با فاطمه میرفتیم مامان اینا رو دم در دیدم رفتیم بستنی واینا، بعد بابا گفت خب من برم به سالن یه سر بزنم و بیام! ماهم باهاش رفتیم خیییلی خوب بود. تو جاده باغا اهنگ گذاشتیم خونوادگی ریختیم وسط، انقدری که این رقص پنج نفره منو شاد کرد یه سفر شمال نمیتونست شادم کنه! حالا یه ذره هم دروغ گفتم شمالم میتونست!

هفته ی سختی بود اما امروز وجود فاطمه و این رقص اخر همه چی و محشر کرد

تمام مسیر داشتم فکر میکردم چقدر دوست خوب خوبه! دوست باید دلتو شاد کنه ، باید روحتو تازه کنه، حس میکنم در مجموع رفاقتایی که الان دارم و حال اینروزام خوبه:)

کم کم دارم اماده میشم برا عقد مائده! دوستان اینستاگرامی که گزارش لحظه به لحظه خواهند داشت! اینجام شاید شب عقد رو توضیح بدم!

خداییش از روزانه نویسی خوشم نمیومد! اما دلم نیومد اینارو نگم:)

و دیگر اینکه اول هرسال یه سری قرارا واسه خودم میذارم برا کل سال

امسال صفحه ی قردادا شش تا شد تا الان همش به خوبی پیش رفته:) بازهم شکر:)

یادتون نره رفیق خوب دنیاتونو عوض میکنه:)

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۶/۰۲/۱۲
Pokerface

نظرات  (۳)

ببخشید که قبلا با دیدن من این حس بهت دست میداد که وااااااااااااای دوباره یه بحث جدید
ولی خب الان خییییییییییلی خوشحالم که حالت خوبه
و دوستاتم خوبن
و کلا خوبی :)
پاسخ:
ببین حتی فکرشم نکن!
اگر چک میکنی جواب کامنتارو بدون که اصلا منظورم با تو نبود:)
ما که دوباره اوکی بودیم، تو نمیدونم یهو چیشدی:)
با توجه به پست های قبلیت که منو مورد عنایت قرار داده بودی فک کردم بهترین کار ممکن اینه که بزارم راحت باشی

بدون هیچ بحث و جدل و دلخوری و...
ومشکلی هم باهات ندارم:)

وهمچنان بهترین هارو برات میخوام...
پاسخ:
کجا مورد عنایت قرارت دادم؟
۱۳ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۶:۳۸ لیمو ترشـــ🍋
وای! چ قدر خوش گذشته بهتااااا!؛)
پاسخ:
هوووم جات خالی:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">