SILENCE

SILENCE

خبـــــــر از چشـــــم خـــودش داشــــت اگـــــــر
میفهــــــمید ....
"حـال مـن، بعـــد نگــاه تو ســـــرودن دارد"

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۷ شهریور ۹۷، ۱۲:۵۱ - علیــ ـرضا
    خواهش !
نویسندگان

-

شنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۱۲ ب.ظ

امروز از صبح که از خواب بیدار شدما رو مود بی مودی بودم....:/

نه اخلاق و نه اعصاب انسان گونه داشتم....:/

دست خودم هم نبود وقتی ذهنم مشغوله و از قضا مشغول اتفاقیه که هیجوقت ازش خاطره خوبی نداشتم نباید هم از من انتظار رفتار انسان گونه داشته باشن....:/

دارن خب چیکارشون کنم:/

میخواستم برم شناسناممو بگیرم رسیدش نبود:/

کل ماشین و بین صندلیا رو میزمو کیف مدارک بابارو همه رو گشتم:/

نبود که نبود.... ساعتم هم میخواستم برم باتریشو عوض کنم اونم نبود:/

خدایی هیچوقت انقدر بی نظم نبودم:/ این همه بی نظمی برا یه ادم قراردادیه محااله:/

داشتم حرص میخوردم که همین چندروز پیش اتاقمو تمیز کردما یادم رفته وسایلو کجا گذاشتم:/

حالا پدر گرامی میفرمایند که برنامه ریزی نداری

اخه ربطش کجاشه دورت بگردم؟

خلاصه بدون رسید رفتیم اونجا کلییییییییی گشته میگه خب اگه با رسید بود راحت بهت داده بودما:/

نفهم هزااااااااار بار فامیلمو پرسید...

خلیلی بودی؟ گفتم نه جلیلی:/

یهو بابام از پشت گفت خانوم جلالی هست نه جلیلی

ببین چیکار کردن که فامیل خودمم یادم رفته ها:/

یه ساعت و نیم بعد رفتیم میگه خلیلی بودی؟

اخه بیبی داریم از تو نفهم تر؟خلیلی عمته

اومدم انگشت بزنم شناسنامه رو بگیرم عکس شناسنامه رو که گرفتم کلا محو شدم تو افق:/

تازه خانومه به مامانم میگه مشخصه چقدر تخس و شیطونه ها:/

بعله خانوم محترم همکارا شما برا من اعصاب نذاشتن اگه میذاشتن که دیگه میگفتی بیش فعاله:/

حالا شناسنامه رو گرفتیم پری اس داد:/

گروه بندی شدیم برا مدرسه تو گروهAوB

افتادم گروه B

با یاری و میرزایی

خدایا این دوتا چندشو از من دور کن

حالا من چطوری تحملشون کنم؟

حیدرم قرار بود بی باشه که نیست:(

و بازهم خداروشکر که فقط دوهفته شهریور مجبورم این دوتا ادم بی شخصیت رو تحمل کنم:/

خدایی نمیدونم این مسخره بازیا چیه درمیارن گروه بندی میکنن مث بچه ادم ریاضیا رو بذارید تو یه گروه تجربیا رو هم تو یه گروه:/

تازه اومدم تو تل مژی و پری سر اینکه پزشکی بهتره یا مهندسی بحث میکنن:/

خب نکنید دیگه مسلما پری میگه مهندسی مژی میگه پزشکی

بنظر منم مهندسی:)

چقدر امروز حرص خوردما....یعنی نزدیک به یکسال بود اندازه امروز حرص نخورده بودم:)

تجربه جالبی بود پس از مدت ها:)

وهرچی بیشتر پیش میره میبینم کیمیاگر چه کتاب خوبیه:)

(البته نظر دوستان محترمه)من فقط از نظر محتوا عرض میکنم:)


موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۳۰
Pokerface

نظرات  (۶)

کمی استراحت کنید با این حجم از سوتی :)
پاسخ:
:دی!
خب فک کنم نفرات بعدی که نظر بذارند بگند خودتون رو به دکتر نشون بدید:)

تجربه جالبی بود پس از مدت ها:)

روانی ایا! :|

صوبتم در همین حد بود

تازه کلی ام عذاب دارم برا فردا ک چی بگم میخواستم قبلش با حیدر صوبت کنما! :| 

حالا گیر دادی فردا منم نمیدونم :/


پاسخ:
همون فردا بگو
بخداااا اعصابم  نابود شد امروز از بس به موضوعی که خودمم نمیدونم چیه فکر کردم
راجب موضوع مژی و لیلا بفکر لااقل مشخصه چیه :| :دی!
چه روز پر ماجرایی
ولی یه چیزی بابا
هر آدم زندگیش یه موقعی از حالت عادی در می آد  بدون دلیل خاصی الکی الکی ، مثلن برای توی قراردادی میشه بی نظمی و نبودن وسیله ها ... اما فک می کنم اگه همین پارازیت ها نبودا ما نمی فهمیدیم چقد روال عادی زندگی مون خوبه :) چقد نظم سرعت می ده به همه چی !
اعصاب گرامیتو سر این چیزای الکی خورد نکن، فدای سرت ( قضیه تسبیحه بودا که به من می گفتی، همون)
+ در مورد این گروه بندیای مسخره هم نو آیدیا :| توی یه کلاس بودن با تو حس خوبیه :))  

پاسخ:
مرسییییییییی ددی از نصیحتا و ارامشات
چشم
تسبیحه یاداوری خوبی بود
اوهوووووووم:))))
۳۰ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۳۲ پسرِ خاکستری
حده بی اعصابی رو از فراموشی فامیلیتون میشه حدس زد :))
ادارات ما همینن دیگه :/
پاسخ:
اره:/
دیوونت میکنن
البته خب خودمم تا حدی مقصر بودم:)
۳۱ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۳۴ ایمان ایکس
این همه بی اعصابی و بی حوصلگی هم خوب نیست!
حالا بر فرض شناسه عکس دار بشه، دردی از درد های آدم دوا نمی کنه! (:
البته حس هویت به آدم دست می ده، من از تو بیشتر شوق و عجله داشتم، یادش بخیر
ولی من خودم تنهایی همه کارهامو کردم، اصلا خانوادم هم خبر نداشتن! (:
گروه بندی چی؟! چرا تجربی و ریاضی ها باهم؟
+
حرص نخور ارزش نداره
ذهن خودتو مشغول کنی به خاطر چی های بی ارزش
آروم باش، آروم
+
میگم بی اعصابی نزنی مارو یه وقت
(:
پاسخ:
نمیدونم شاید اگر اون زمان کامنت گذاشته بودی میزدم:)
حالا خیلی بدم نبود رفتم مدرسه بعد جو کلاس خیلی خشک بود دوستامم نبودن و اینا خودم هی شوخی کردم و اینا دیگه تهش استاد دیگه از خنده درس نمیداد:/
نگا من میکرد میخندید
و اینکه اون اعصبانیت برا یه مدت کوتاه بود:)
یکی دوساعت بعدش اوکی شد ولی بازم مرسی:)
گروه بندی هم نمیدونم واقعا براچیه تابستون دوهفته کلاسه این دوهفته ریاضی و تجربی باهمند غیر از المپیادا.بعد دو گروهشون کردن

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">