SILENCE

SILENCE

خبـــــــر از چشـــــم خـــودش داشــــت اگـــــــر
میفهــــــمید ....
"حـال مـن، بعـــد نگــاه تو ســـــرودن دارد"

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۷ شهریور ۹۷، ۱۲:۵۱ - علیــ ـرضا
    خواهش !
نویسندگان

همین الان یهویی

چهارشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۲۴ ق.ظ

امشب وقتی بعد از مدت ها با عمو حرف زدم دلم خیلی گرفت...حس گریه داشتم فقط حیف که این غرور لعنتی نمیذاشت گریه کنم....

شاید انکار کنم هرچه احساساته رو....ولی خداییش درمورد عمو هیچی انکار شدنی نیست....دلم براش تنگ شده...دلم برای روزای خوبمون تنگ شده....حالا میفهمم وقتی بهم میگفتن هیچوقت ارزو نکن بزرگ شی ینی چی...الان بااین حال که میدونم ارزوی غلطیه باز دوست دارم بزرگ شم....

اینایی که اینجا مینویسم رو مهم نیست کسی بخونه

چون فقط مینویسم که خودم خالی شم....

پس....

فعلا بیشتر از این نمیتونم بنویسم....

good bye dear diaries

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۲۶
Pokerface

نظرات  (۱)

خداکنه همه به اون چیزی که میخوان برسند و غم تو دلش راه پیدانکنه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">